تولدم مبارک!
22 بهمن و بیست و چهار سالگی افسانه من گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم ببرم بخوابانمش! لحاف را بکشم رویش دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم ! حتی برایش لالایی بخوانم و در لا به لای این لالایی خواندن ، در گوشش آهسته بگویم که من دوستت دارم ، خودم جان! با همه کمی ها و کاستی هایت ... با همه ی خوبی ها و بدی هایت... من عاشقانه دوستت دارم تا مرز بی نهایت خودم جــــــــــــــــــــــــان! و چه احساس نابی هست که در بیست و چهارمین سالگرد تولدم بودند و هستند آنهایی که از شادی هایم واقعا واقعا واقعا از ته دل شاد می شوند... پروردگار مهربانم سپاس بیکران تا دوشنبه 21 بهم...
نویسنده :
افسانه
17:12